جدول جو
جدول جو

معنی گره گشودن - جستجوی لغت در جدول جو

گره گشودن
گره گشادن
تصویری از گره گشودن
تصویر گره گشودن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

باز کردن گره بسته، حل کردن مشکل. یا گره گشادن از ابرو. چهره را باز نمودن گشاده روشدن: گره بگشای زابروی هلالی خزینه پر گره کن خانه خالی. (نظامی) یا گره گشادن خنده. پدید آمدن خنده. یا گره گشادن دل. غم دل را زایل کردن شاد کردن خاطر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گره گشاده
تصویر گره گشاده
باز شده، حل شده
فرهنگ لغت هوشیار
ایجاد شدن گره. یا گره شدن در حلق. در گلو گیر کردن: آب حیوان چو شد گره در حلق زهر گشت ارچه بود نوش گوار. (سنائی) یا گره شدن سرمه. باقی ماندن اندکی از آن و چسبیدن: چشم ما بر پیچش زلف است بر رخسار نیست سرمه چون گردد گره در دیده کم از خار نیست (سنجر کاشی) یا گره شدن عمر. کوتاه شدن آن: بمن هم چون خضر دادند عمر جاودان اما گره شد رشته عمرم زبس بر خویش پیچیدم. (صائب) یا گره شدن کار. گره در کار افتادن
فرهنگ لغت هوشیار